سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : ترکیب بند

مـاه رمـضـان آمـده با مـاهِ تـمـامـش            مـیـلاد حـسـن آمـده گـوئـید سلامـش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری            گـل می‌شکـفـد از لب زرّین کلامش


او کیست که دل‌های همه آیـنه‌داران            پروانه صفت پر زده امشب سر بامش

تـردیـد نــدارم که اگـر نـاز فـروشـد            تا آن سرِ دنـیـا بـرود شهـرت نامش
جبریل دعا کرد و پی او همه گـفتند            دنیا شود ای کاش همه عمر به کامش
این نـور خـدا بـود که دیـدند ملائک            در سجدۀ صبح و سحر و مغرب و شامش

او صاف‌ترین آینۀ پاک سرشت است
آقـاست و آقای جـوانان بهـشت است

پیچید نسیمش سرِ هر کوچه و بازار            گوئید به یوسف که شده لحظۀ دیدار
در هودجی از نور رسید از حرم عرش            دلدارترین یوسف و محبوب‌ترین یار
شـفافـیت یـاس هـویـداست به رویش            گلهای جنان در بر او خوارتر از خار
حاتم شده از یک اثـر نیـمه نگـاهش            هرکس که به کوی کرمش داشت سر و کار
کو خـضر که هر آیـنه با میل بنوشد            از شربت آن لعـل‌ترین لعل گهر بار
ای حور و ملک پر مفشانید به دورش            تا که نشـود بـاز گـل فـاطـمه بـیـدار

امشب همه افطار کنید از لب مستش
از او که برات شب قدر است به دستش

دیـدنـد مـیـان فـلـکـش کـوکـب ما را            واکـرده شکـوفایی این گُل لب ما را
یک عمر زمین سوخت و هر ثانیه خورشید            تا درک کـند ارج و مـقـام تب ما را
در نیـمۀ مـاه رمـضان بـسته ملائک            از سوز دعای سحرش مذهب ما را
در سفـرۀ افـطار دو چشمان کریمش            گـسترده خدا رزقِ حـلالِ شبِ ما را
تا فاش شود قدر و جلالش به معـاند            بـایـد بنـویـسد ز طلا مـطـلـب ما را

هرکس که به حقانیتش شک کند امشب
باید به خود و ماهیتش شک کند امشب

از بسکه کرم روی کرم می‌کند امشب            خـالی دل ما را ز الـم می‌کند امشب
تابـیده مسیحی که ز اعجاز نگـاهش            دل را ارم بـاغ ارم می‌کـنـد امـشـب
گـویـا دل افـلاک نـشـین هـمه عـالـم            قامت به مقامات تو خم می‌کند امشب
گویند که بین من و تو راه درازی است            این فاصله را عشق تو کم می‌کند امشب
بیت الحسن قلـب مرا خوب نگه کن            هر بازدمم بهـر تو دم می‌کند امشب
کـنج دل ما را خـرابـات بـقـیع است            گلدستۀ عـشق تو حرم می‌کند امشب

ویــرانـه نـشـیـن دل ویــرانـۀ یــارم
زنـجـیـر بـیـاریـد کـه دیـوانـۀ یــارم

وحی است که در کـالـبد روح دمیده            یا داغ که بر سـیـنۀ مـجـروح دمـیده
تبدیل به یک موج خروشـندۀ غم شد            اشـکی که به دریـای دلِ نـوح دمیده
سوزانده غمش حنجر سوزندۀ ما را            آهی که به جنّ و ملک و روح دمیده
تا ریـشه کـند بر افـقِ زخـم زبـان‌ها            زخـم است که بر آیـۀ ممـدوح دمیده
این پاره‌ای از یک جگر غرقه به خون است            یا راز که بر روضـۀ مفـتـوح دمیده
این بارش تیر است به یک پیکر مظلوم            یا ناله که بر غـربت مشروح دمـیده

از غـربت او آیـنه‌ها اشک فـشانـدند
او بود معزّی که مذلش همه خواندند

نقد و بررسی